تعهد در بازاریابی چیست؟
مدت زمان طولانی که بین انجام کار و کسب موفقیت سپری می شود موجب دلسردی و ناامیدی بازاریابان و تجار می شود و بی شک در این مرحله شما با شکست های کوچکی برخورد می کنید که موجب دلسردیتان می شود و شکست های بزرگتر را به دنبال دارد اما اگر تلاش کنید و پشتکار لازم را داشته باشید موفقیت دوباره به شما رو خواهد کرد.
وفاداری و تعهد در بازاریابی چریکی
نباید بعد از مدت کمی از بازاریابی و یا برنامه تبلیغات دست بکشید بلکه باید به آن وفادار و متعهد باشید اگر خواهان موفقیت هستید. توصیه ما به کسانی که در حوزه ی بازاریابی فعالیت می کنند تعهدشان را هیچگاه فراموش نکنندو آن را جدی بگیرند چرا که حتی با مقدار اندکی سرمایه بازار خود را مورد آزمون قرار می دهند باید به معنای واقعی عمل کنند.
در هنگام طراحی بازاریابی به خوبی آن را بررسی کرده و دوباره مرور کنید تا تمام مقاصد شما را در بگیرد وقتی آن را به کار میگیرید و وفاداری برایش خرج می کنید شاهد فراز و نشیب هایش و شاهد قدرت گرفتنش خواهید بود و سر انجام به اوج رسیدنش را مشاهده می کنید.
اگر طرح شما در حال کارکردن است، اگر پول ورودی به حساب شما در حال افزایش است و حساب بانکیتان در حال افزایش یافتن است تنها دلیلش تعهد شما به برنامه ی تبلیغاتی است. در مدت زمانی که برنامه شما به کندی عمل میکرد شکیبا بوده اید هنگامی که برنامه کارایی درستی نداشت صبوری خرج کرده اید و خشم خود را فرو بردید در غیر این صورت برنامتان را یا عوض میکردید و کاملا شکست می خوردید و یا اینکه کلا برنامه را حذف می کردید و بدون استفاده می شد.
تنها راه آنکه متوجه شویم آیا برنامه ما مناسب است یا نه مورد سنجش قراردادن آن با هزینه های کم، مشاوره گرفتن از دیگران و استفاده از تجربیاتشان، اعتماد به برنامه ، باید صبورو شکیبا باشید.
بازاریابی با زمان نسبت مستقیم دارد هر چه بیشتر صبر کنید به نتیجه دلخواه بیشتر نزدیک می شوید برای اینکه شما نتیجه کار را ببینید حداقل باید 3 ماه از شروع برنامه گذشته باشد. هرگز توقع نداشته باشید در60 روز آینده جوابی بگیرید.
نقش زمان در اثر بخشی تبلیغات
برای آنکه شما متوجه شوید از هنگام آغاز تبلیغات چه رخ می دهد برای شما مثالی میزنیم. تصور کنید هر باری که آگهی می دهید به هدف خود نمی رسید:
- دفعه اول به فرد به آن نگاه میکند ولی با این حال آن را نمی بیند.
- دفعه دوم متوجه اش نمی شود.
- دفعه سوم متوجه وجودش می شود
- دفعه چهارم به سختی به خاطر میاورد که همچین چیزی دیده است
- دفهع پنجم می خوانتش
- دفعه ششم بی اعتنایی نشان می دهد
- دفعه هفتم می گویید "ای بابا بازم این"
- دفعه هشتم می گوید "این که هنوز اینجاست"
- دفعه نهم به اهمیتش فکر میکند
- دفعه دهم از اطرافیانش دررابطه با آن تحقیق می کند
- دفعه یازدهم به بیزینس آگهی دهنده فکر میکند که چطور کار می کنتد
- دفعه دوازدهم با خود فکر می کند که شاید چیزه خوبی باشد
- دفعه سیزدهم فکر میکند که با ارزش است
- دفعه چهاردهم احساس نیاز به همجین جیزی می کند
- دفعه پانزدهم بخاطر پول نداشتن آزرده خاطر میشود
- دفعه شانزدهم به خو میگوید روزی آن را خواهد خرید
- دفعه هفتدهم مشخصات آن را یادداشت می کند
- دفعه هجدهم از فقر میرنجد
- دفعه نوزدهم از حساب خود مطمئن می شود که پول کافی دارد
- دفعه بیستم آن را میخرد و به اطرافیانش پیشنهاد میکند که آن را بخرند
می توان گفت برای اکثر ما این اتفاق افتاده است. برای مثال وقتی شما میخواهید یک ماشین بخرید جندین بار در مورد آن شنیده اید و یا اطرافیانتان به شما پیشنهاد کرده اند. بار ها شده که از یک تبلیغ تلویزیونی احساس تنفر کرده اید ولی دز آخر آن را تهیه کرده اید بی آنکه خودتان متوجه شوید.
برگرفته شده از کتاب بازاریابی چریکی نوشته شده توسط جی کنراد لوینسون.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب